بگو

متن مرتبط با «داستانک سولاره» در سایت بگو نوشته شده است

داستانک سولاره

  • داستانک سولاره زندگیمان را خودمان میسازیم          دخترک هردکتری مراجعه کرد جوابش کردندبیماریش اوراازتاب و توان انداخته بود ولی همیشه باخودمیگفت من هنوز نه خوشی دیدم نه شادی برایم زود است که بمیرم نه این درست نیست مرگ که به سن و سال نیست خداوند مهربان بخشنده است اوغیرممکنها را ممکن هم میکند پیش آخرین دکتر رفت اودرجواب بی بیماریش گفت.دردت شدیدترشده واین بیماری به اوج رسیده نه دارو ونه عمل جوابگو نیستن پس برو زندگیتوبکن  درباغچه حیاطتان درختی بکار وتامیتوانی رسیدگی کن و نام خودرابردرخت بگذار مرگ وزندگی به بیماری نیست شاید فردسالمی قبل ازتو زندگی را ترک کند و یک بیمارسالها زندگی کند تنهاامیداست که زندگی رابه جریان انداخته دخترک دکترراترک کرد وب سوی خانه روانه شد؛ادامه داستان................ + نوشته شده در  جمعه ششم بهمن ۱۳۹۶ساعت 11:57  توسط مهناز  |  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها